خانم تکانی خورد، دلم لرزید…ازاین لررش دلم ترسید
زجا برخاستم یک سر.برفتم دراطاق کودم مضطر
بدیدم ریخته است دیوار. اطاقش گشته است آوار
سراسیمه به دنبالش دویدم. ولی از اونشانی من ندیدم
کشیدم آهی از سینه.دلم دریایی غمگینه
خروشان است دل دریایی ام امشب. وطوفان است سراسر هستی ام امشب
همه روزم همه دنیا برای من دگر شب شد.همه عمرم همه فردابرای من دگرشرشد
ومی گویم وایو ای آه.به دادم رس توای الله رحمان.
آخرین نظرات